یک شنبه 22 بهمن 1396 |
فلک در دفتر عشقم قلم زد
برایم جای شادی غم رغم زد
به هر در من زدم عشقی ندیدم
یهو از خوابِ رویایی پریدم
شنیدم توی این بازار داغی
بگویند گر بگیری زن الاغی
بجای درد سر دنبال همسر
بکنتو اختیار یک دوست دختر
برایت میکند جانش فدایت
شود قربان برای گفته هایت
ندارد هیچ توقع های بیجا
تو را عاشق بُوَد قدر دو دنیا
اگر روزی شوی نالان ز ایشان
بگردید چون جدا از هم چه اسان
ولی زن مایه صدها عذاب است
خوشی با او عزیز من سراب است
توقع های بس بسیار دارد
برایت نقشه و طومار دارد
ندارد درک و احساس عیالی
زند خود را به فاز بی خیالی
فقط در فکر بودن در رفاه است
نمیگوید که مَردَم بی گناه است
بسوزی و بسازی چاره ای نیست
جدا گشتن ز او یک کار واهیست
یقیناً مهریه دارد فراوان
هزاران سکه و یک جلد قران
خلاصی نیست از چنگ و عذابش
بمیری بهتر است، گیرد طلاقش
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|